افطاری عزیز
5شنبه1392/5/3خونه عزیز افصاری دعئت بودیم وقتی اومدی خونه عزیز کلی خودت و واسه من لوس کردی و موقعه افطار که شد بهم گفتی من هیچی نمیخورم و گوشیه من گرفتی رفتی یه گوشه شروع کردی بهگوشیم ور رفتن بعدازافطار کلی با عمو علیرضا(شوهر عمه سمیه)بازی کردی بردیا هم باهاتون بازی میکردش و حدو ساعت 10 تو با ریحانه وبهاره و مینو رفتین خونه نجمه اینا ولی من نیمدم و منتظرت موندم تابیای حدو ساعت یک و نیم بود اومدی بعدش کلی با گوشیه عمه مینو بازی کردی ساعت 3 سحری خوردیم تو با مامان و بابات رفتی خونه تون منم رفتم خونمون.دوست دارم ناز گل من ...
نویسنده :
مریم(پرنیاوبردیا)
16:54