تولد بردیا
سلااااام به دوستایه نی نی وبلاگی گلم
نمیدونم چی بگم یعنی مطلب و عکس زیاده......الان م تو مدرسه دارم واست آپ میکنم و برم خونه عکسایه خوشگلتون و میزارم......خب همون طوری که گفتم 5 شنبه تولد بردیا بود و ماهم رفتیم مثله همیشه دایی م و زندایی م حسابی زحمت کشیده بودن و ما روهم شرمنده ی خودشون کرده بودن.....
نمیدونم چرا شب تولدت حوصله ی عکس انداختن نداشتم ولی در حدی انداختم که بزارم تو پست جدیدت.....بردیا جونم شب تولدت حسابی بد اخلاق شده بودی و اصن صبر نمیکردی ازت عکس بندازم تازه آبجی مریمم از کادوهایه شب تولدت عکس ننداختم ببخشید داداشی گلم
سه شنبه 15 بهمن هم حسابی برف اومد و منم 4 شنبه تعطیل شدم....(هوراااا)
از روز برفی م عکس انداختم ولی کوچولوهایه من پیش م نبودن...فقط میدونم یه آدم برفی درست کردین....بعد هم که برف تموم شده پرنیا رفته و چشمایه ادم برفی در اورده و برده خونشون.....
راستی پرنیا شنبه یعنی 19 بهمن خونشون تنها موند یعنی مامانی رفته بود بردیا رو ببره چشم پزشکی و مامانی هم با شما صحبت کرد که بمونی خونه.... افرین قهرمان کوچولویه من...
شما هم شماره ی خونه ما رو بلد هستی . زنگ زده بودی به مامان من با هاش حرف زدی و من خواستی که مامانم گفت که ابجی مریم رفته مدرسه....خیلی پست طولانیی شد ....تا یه پست دیگه بای
اینم عکسه روز برفی که روی برف اسمه پرنیا جونم و نوشتم
اینم هستی خانم دوسته پرنیا جونمه....خیلی دختر مهربونیه..کلی هم با هم بازی کردین و بعضی اوقات هم قهرکردینو لی زود با هم آشتی کردین
اینم یه عکسه یهویی
اینم کیک تولدی داداشیم...با دایی گلم رفتیم از کیک فروشی کیک تو بگیریم...
اینم عکس دایی جونم که مثله بابایه پرنیا وبردیا دوسش دارم و بهترین ها رو براش آرزو میکنم....
اینم عکسه پرنیا و هستی با شوهر خاله ی بنده.....بردیا خیلی عمو علیرضا رو دوست داری و بهش میگه عدیضا....
اینم عکس و آخر و بردیا با کیک تولدش...هرچی اسمارتیس رویه کیک بود خوردی و همه ی حواس ت به اون رنگارنگی هایه روی کیک بود