جمعه1392/6/29
سلاااااااام دوستایه گلم.امروز من و مامانم تصمیم گرفتیم ناهار بریم خونه دایی محمد م.جاتون خالی ناهار جوجه کباب داشتن بعدش من پرنیا و بردیا و رو بردم حیاط خونه شون تا یه کم پرنیا دوچرخه سواری کنه.بعد هم با دایی م و مامانم و پرنیا و بردیا رفتیم هایپرسان.دایی م گفت تو پرنیا رو ببر شهربازی ما هم میریم یه کم خرید کنیم من و پرنیا هم رفتیم شهربازی هایپرسان و بردیاو دایی م و مامانم رفتن خرید حالا چند تا عکس واستون از امروز میزارم خیلی خوش گذشت.
الهی قربونت برم که نمیزاری هیچ وقت بردیا سوار دوچرخه ت تنهایی بشه
این عکس م تو حیاط هایپرسان ازتون انداختم مثله همیشه بردیا اون طرف و نگاه میکنه
اینجا سوار یه کشتی شدی خیلی دوسش داشتی پرنیا تو از بیشتر بازی ها میترسی فقط اونایی که اهسته حرکت میکنن و دوست داری
اینم یه تاپ برقی که دوس داشتی سوار شی منم باهات مخالفت نکرم عزیزم
این بازی و 3 بار بازی کردی از دسته تو پرنیا
پرنیا عاشقانه دوست دارم امیدوارم همیشه به هرچی که دوست داری برسی