پرنیا + بردیا = عشقایه آبجی مریم
سلام به دوستایه خوبه و دوست داشتنیه خودم.....
پرنیا عزیزم خیلی دوست دارم نمیدونم چرا و با این حالی که بیشتر موقعه ها خیلی بداخلاق میشی و من و عصبانی میکنی و همیشه دوستدارم....بردیا هم حسابی شیرین زبونه_بردیا خیلی مهربونی ولی زودی قهر مکنی وبه یه ثانیه نمیکشه آشتی میکنی.....واقعا زندایی ناهیدم خیلی با حوصله س و با دعوا هایه زیادی که وروجک ها میکنه اصلن عصبانی نمیشه و سعی میکنه با صلح کامل موضوع و حل کنه،مرسی زندایی دوست داشتنه خودم
خب برم سراغ کار هایه پرنیا،22 خرداد پرنیا رو اوردم خونمون که امتحانام تموم شده پیش م باشه وخستگی امتحانات از تن م در بیاد که حسابی م در اومد
شب تو ماشین خواب ت برد و صبح ساعت 9 از خواب بیدار شدی و اومدی رو تخت پیش م دراز کشیدی و گفتی آبجی مریم اگه دوست داری از خواب بیدار شو . منم از خواب بیدار شدم و بهت صبحونه دادم و دیدیم که بابایه بنده به قول پرنیا خوراکی خریده و گذاشته ما دو تا با هم بخوریم و حال کنیم
غروب هم من و شما و عمه طاهر رفتیم پارک لاله( آخه نزدیک خونمونه و ما هم اونجا رو ترجیح میدیم و البته پرنیا هم خیلی پارک لاله رو دوست داره
شب هم شام خوردیم و من سعی کردم زود بخوابونمت و فردا صبح قرار بود بریم جشن....
جشن خوبی بود در ایوان شمس بود ولی به پرنیا خوش نگذشته بود هی به من غر میزدی آبجی مریم پاشو بریم....
جشن که تموم شد ساعت 12 ظهر بود و گفتی بریم پارک و من و عمه هم دل تو نشکوندیم
اومدیم خونه و ناهار خوردیم و ظهر خوابیدی آخه صبح 7 صبح بیدار شده و بودی....
و در اخر هم دوشنبه عزیز دعوت مون کرد و ما هم شما رو بردیم خونتون البته شما هم شام خونه عزیز بودید و دسته جمعی بازی ایران و نیجریه رو دیدیم-والا من که از بازی چیزی نفهمیدم و فقط داشتم واسه پرنیا و بردیا تخمه مغز میکردم....
روزی یه بار هم زنگ میزنم و با هات حرف میزنم ولی همیشه بد اخلاقی و گوشی و میدی به بردیا و بردیا هم وقتی تلفن و میگیره دستش میگه:سلام،اوبی(خوبی)؟
نمیدونم عادت خوبه یا بد ولی من همیشه وقتی میخوام از پرنیا جدا بشم گریه میکنه منم همیشه یه وسیله یی یا خوراکی به عنوان جایزه میدم بهت که گریه نکنی و بردیل هم تازه یاد گرفته و باید به اونم جایزه بدم(خرج م حسابی زده بالا)-اینم بگم پرنیا هم به من جایزه میده ها،البته هرچی که نخواد بقه عنوان جایزه میده به من-
(راستی به خاطر پیشنهاد خوبه مامان آینده یه فسقلی بقیه در ادامه مطلب)
افتخار بدین و درادامه مطلب ما رو همراهی کنید
مرسی که تشریف آوردین
این عکس و در ایام امتحانات گرفتم
و در پست قبل گفتم که پرنیا میره کلاس زبان و این هم مشق پرنیا جونمممم
و پرنیا در حال رفتن به پارک لاله
و پارک لاله.....
غروب ها با هم میرفتیم حیاط خونمون و شما بازی میکردی
7 صبح و داریم میریم جشن
واینجا هم،پرنیا از جشن راضی نبود و به من اخم کرده(قربون اخم کردنت برم)
این هم عکسه بردیا و عشق ش به من
از یه بنده خدایی یاد گرفتم که تو پست م یه هنرنمایی بکنم(خودم بعد از افطار درست کردم و تصمیم گرفتم عکس بندازم ازش و پایین ش م یه نوشابه واسه خودم باز کردم_اسنک مریم جووون_)
این عکسه واسه جمعه 20 تیر-که دایی اینا افطار دعوت مون کردن و منم سری یه عکس از این وروجک ها انداختم البته رفته بودیم و تو پارکینگ زیر انداز انداخته بودیم
ممنونم از اینکه تا آخر ما رو همراهی کردین